ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

نمایشگاه کتاب

پله‌ها را سریع رفتم بالا تا دست کارمان را ببینم. قاشق تمیزی برداشتم و رفتم سر دیگ اول که دیدم یک موش دارد توی شربت دست و پا می‌زند. نفهمیدم چه کنم؛ همان جور لب گزیده بالای سر دیگ ایستاده بودم.
مکران، این غول آهنی بزرگ که در اوضاع بد و طوفانی اقیانوس هیچ تکانی نمی‌خورد و خم به ابرو نمی‌آورد، همانند طفلی در گهواره شده بود که از این ور به آن ور تاب می‌خورد.
همان هفته‌های اول، چند روزی سر مزار مسعود، یک خانم می‌آمد و شروع می‌کرد به فحش و فضیحت دادن به دولت. یک آقای کت و شلوار پوشیده خیلی مرتبی هم دو صندلی جلوتر از مزار مسعود می‌نشست.
جنازه خشک شده بود و شستنش برایم سخت بود. پدر دختر دو دست لباس پوشید، دو تا ماسک زد و عینک. پلاستیک زباله پیچیدیم دور لباسش. برای یک پدر خیلی سخت است که مقابل جنازه، دخترش را بشویند، اما...
یکی از ایده‌های مدیریتی ابراهیم جعفرزاده، استفاده از حس ناسیونالیستی بچه‌ها بود. می‌گفت باید یک گروهان مال بچه‌های اردکان باشد و میبدی‌ها هم توی یک گروهان دیگر جمع بشوند.
کتاب «دسیسه در کریا» روایتی از روزهای پر التهاب آغاز عملیات طوفان‌الاقصی در اسرائیل از سوی انتشارات به‌نشر منتشر شد.
پیشخوان